دسته بندی: شرح مناسبت های مذهبی | 👁️ تعداد بازدید: 26
اربعین یعنی چهلم. ماجرا برمیگرده به واقعهی کربلا؛ شهادت امام حسین(ع) و یارانش توی دهم محرم. چهل روز بعدش میشه اربعین، روزی که یاد و پیام کربلا رو دوباره زنده میکنه: ایستادن پای حق، نامردی نکردن، زیر بار زور نرفتن و انسان موندن.
برای خیلیها اربعین فقط عزاداری نیست؛ یه تمرین سبک زندگیه. انگار میگی: «من میخوام مثل آدمای آزاده باشم؛ حتی اگه سخت باشه.» همین پیام باعث شده هر سال میلیونها نفر از گوشهوکنا کنار هم جمع بشن و پیاده برن سمت کربلا.
مشهورترین مسیر پیادهروی اربعین بین نجف و کربلاست، حدوداً هشتاد کیلومتر. مسیر با پلاکاردهای شمارهدار (پُستهای معروف به «پلاک» یا «عمود») علامتگذاری شده؛ از عمود ۱ تا حدود ۱۴۵۲. مردم معمولاً روزی ۲۰ تا ۳۰ کیلومتر میرن، سه تا چهار روزه میرسن.
کنار جاده، موکبها صف کشیدن؛ چادرها یا حسینیههایی که مردم عادی، هیئتها و گروههای خیر راه انداختن. از چای و آب و قهوه گرفته تا غذا، میوه، ماساژ پا، حتی تعمیر کفش و شارژ موبایل، همهچی مجانی و با لبخند. نکتهی عجیبش همینه: یه اقتصاد «محبتمحور» که پول توش محلی از اعراب نداره. تو میخوری، استراحت میکنی، دعا میکنی و راه میافتی.
شبها خیلیها میخوابن کنار موکبها یا تو حسینیهها. بعضیا هم ترجیح میدن شبراهی باشن چون هوا خنکتره. صدای نوحه میاد، یکی دعا میخونه، یکی با مادرش تماس تصویری میگیره، یکی هم آرامآرام تاول پاشو تیپ میکنه. یه همبستگی عجیبی تو هواست؛ غریبهها هوای همو دارن.
سالهای دور، پیادهروی به سمت کربلا همیشه محبوب بوده، ولی بهخاطر فرازوفرودهای سیاسی و امنیتی، گاهی کمرنگ میشده. توی دو دههی اخیر، با بهترشدن شرایط، کمکم جمعیت اوج گرفت و تبدیل شد به یکی از بزرگترین گردهماییهای انسانی دنیا. این رشد فقط بهخاطر تبلیغ نیست؛ بیشتر بهخاطر تجربههای دهانبهدهان آدماییه که رفتن و برگشتن و گفتن «یه حالی داشت که نمیشه تعریفش کرد».
چرا هست، اتوبوس و ماشین و هرچی بخوای؛ اما پیادهروی یه معنی دیگه داره. یه جور «همدلی با سختیهای مسیر حق»، تمرین صبر و توکل. توی این چند روز، خودتو از روزمره جدا میکنی: نه خبری از عجلههای کاریه، نه از چشموهمچشمیها. سرعت زندگی کند میشه، و دقیقاً توی همین کندشدنه که خیلی چیزها رو میبینی: مهربونی آدمها، ظرفیت جسمت، و حرفهایی که با خودت سالهاست نزدهای.
جمعیت بزرگ یعنی نیاز به نظم. معمولاً مسیرها، خروجیها و ورودیها مدیریت میشن، ولی خودمون هم باید حواسمون باشه:
بعضیها از قبل هتل رزرو میکنن، بعضیها هم دل به موکبها میدن. هر دو راه شدنیه؛ مهم اینه بدونی:
سؤال همیشگی همینه: این همه هزینه از کجا میاد؟ جواب کوتاه: نذورات و مشارکتهای مردمی. آدمها از شهر و کشور خودشون کمک میفرستن یا خودشون میآن و موکب میزنن. فلسفهاش اینه که «خدمت به زائر امام»، خودش یه جور عبادته. این مدل، صرفاً پولمحور نیست؛ زمان، انرژی و لبخند هم توش پوله.
تجربهی اربعین تو چند سال اخیر خیلی دیجیتالیتر شده:
خیلیها دوست دارن سهمی از خدمت داشته باشن؛ حتی اگه موکبدار نیستن:
توی راه، آدم یههو با خودش تنها میشه. بعضیا ذکر میگن، بعضیا روضه گوش میدن، بعضیا فقط سکوت. مهم اینه که راستگو با خودت باشی. اگه قراره تغییری بدی، لازم نیست شعاری باشه؛ خیلی کوچیک ولی واقعی: احترام بیشتر به خانواده، دستگیری از نیازمند، ترک یه عادت بد. اربعین اگر به یه تصمیم خوب ختم بشه، همین یعنی سفر قبول.
زائرها از کشورها و فرهنگهای مختلفن. آداب غذاخوردن، پوشش، حتی لحن حرفزدنشون فرق میکنه. قضاوت عجولانه نکنیم. یه «لبخند و سلام» خیلی از فاصلهها رو آب میکنه. اگه کسی زبانت رو نمیفهمه، با اشاره و مهربونی نصف راه رو رفتی.
بازارچهها و سوغاتیها جذابن: تربت، تسبیح، پرچم، خرما. اما واقعیت اینه که بزرگترین سوغاتی، حال خوب و تجربهی مشترکته. اگه خرید میکنی، سبک و هوشمند باش؛ مسیر رو برای خودت و بقیه سخت نکن.
خیلیها دوست دارن برن ولی شرایطشون جور نمیشه: کار، درس، بیماری یا هر دلیل دیگه. ناراحت نشو؛ میتونی از دور مشارکت کنی: نذر کوچیک، کمک به یه موکب، یا حتی یه کار خیر محلی به نیت اربعین. مهم محتواست، نه مکان.
اربعین یه راهپیمایی صرف نیست؛ یه مدرسهی سیّاره. توش یاد میگیری ساده باشی، مهربون باشی، صبور باشی، و برای یه باور انسانی کنار بقیه بایستی. حالا اینکه چند کیلومتر راه رفتی یا چند موکب رفتی مهم نیست؛ مهم اینه که چی از خودت کشف کردی و با چه نیتی برگشتی.
اگر قسمت شد و رفتی، سعی کن سهم کوچیکی در آرامش بقیه داشته باشی؛ اگر هم نشد، از همینجا میشه با یه کار خیر، یه لبخند، یا یه دلجویی از کسی، حالوهوای اربعین رو زندگی کرد. آخرش هم، دعا برای همدیگه رو فراموش نکنیم؛ همین دعاهاست که راهها رو کوتاه و دلها رو نزدیک میکنه.
یا علی و راهت هموار!
📅 تاریخ انتشار: 23/05/1404 08:43:24 ق.ظ
🗨 نظرات (0)